شبکه افق - 29 مهر 1400

تفاوت، تحمل، تعامل ( وحدت اسلامی؛ " نه" به "سنی آمریکایی" و "شیعه انگلیسی" )

کاروان برادران سنی در زیارت پیاده اربعین - مسیر نجف به کربلا _ ۱۳۹۷ {موکب اهل سنت}

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سؤال: آیا امامان معصوم هستند یا خیر؟ تعریف شما از عصمت چیست؟

از نظر ما شیعه 12 امام همان خلفای اثنی عشر که پیامبر(ص) گفتند این‌ها هستند و پیامبر(ص) نام همه‌شان را تا مهدی(عج) برده‌اند و این‌ها معصوم هستند و پیامبران هم معصوم بودند. تعریف عصمت چیست؟ عصمت یک ترکیبی از علم و عدالت است. الآن ما و شما هم این که شما دست‌تان را به سیم برق بزنید معصوم هستید شما این کار را نمی‌کنید. چون علم دارید که دست به سیم لخت برق چه کار می‌کند و اراده هم داری که آقا من نمی‌خواهم بمیرم. الآن اگر به جای غذا زباله بیاورند چیز متعفن. کسی می‌خورد؟ نسبت به خوردن این ما معصوم هستیم مگر عقل‌تان را از دست بدهید و دیوانه باشید. بخورید هر چیزی را بخورید. پس هرکس نسبت به آنچه که می‌داند صددرصد مضرّ است و او سراغش نمی‌رود این نسبت به آن چیز عصمت دارد. حالا انبیاء و اهل بیت(ع) از نظر ما در مورد همه گناهان همین‌طور هستند یعنی ما و شما تهمت، غیبت، دروغ این کارها را می‌کنیم. چرا؟ برای این که علم قطعی صددرصد نداریم که این مثل همان زباله و مدفوع است. می‌گوییم که نه شاید هم مفید است. اما معصوم گناه را می‌شناسد به همان دلیلی که من و شما زباله نمی‌خوریم و در این حد معصوم هستیم و دست به سیم لخت برق نمی‌زنیم به همان دلیل پیامبر و امام هیچ گناهی را انجام نمی‌دهند چون می‌داند که گناه یعنی چه؟ به همین معنا معصوم است نه این که خدا گفته اگر این خواست گناه کند فرشته‌ها بروند دستش را بگیرند نگذارد گناه کند! خب این که جبر است اگر با ما هم همین کار را بکنند ما هم معصوم می‌شویم این هنر نیست. یک ظرفیت الهی است که نسل و ذریّه پیامبر هستند و این‌ها نسل اسماعیل و ابراهیم هستند. می‌دانید که اهل بیت(ع) تا حضرت مهدی(عج) این‌ها به اسماعیل و ابراهیم می‌رسد و فرزند همه انبیاء هستند. پس یکی مسئله نسل است بله نقش دارد. تربیت اهل بیت(ع) با تربیت دیگران فرق می‌کند پیامبران هم همین‌طور هستند. و علم و اراده.

مثلاً به همه ما می‌گویند سیگار نکشید مضرّ است اما کسی که به ما می‌گوید سیگار نکش خودش می‌کشد! می‌دانید فرق علم و ایمان چیست؟ آن چیزی که عصمت می‌آورد و نمی‌آورد چیست؟ همه ما علم داریم که مرده خطر ندارد. کسی بین شما هست که یک در هزار ممکن است اگر ما کنار این مرده بخوابیم این نصفه شب بلند شود ممکن است به ما صدمه بزند! مثلاً یکی بگوید آقا به خدا یک مرده آنجا بود نصفه شب بلند شد توی سر این زد دوباره مرد! همه به او می‌خندیم می‌گوییم این یا دیوانه است یا ما را دیوانه فرض کرده یا خودش دیوانه است اما حاضر نیست با یک مرده شب توی اتاق بخوابد به او بگوییم شب توی این اتاق چراغ خاموش با این مرده بخواب. چرا حاضر نیست؟ برای این که باور نکرده است! علم دارد. فرق ما با معصوم این است ما علم داریم که این‌ها گناه است و ضرر دارد ولی باور نداریم. ولی معصوم باور کرده است. ما می‌گوییم دروغ نگو ولی ته دلمان می‌گوییم که حالا بعضی اوقات هم دروغ بگوییم بد نیست! ولی او باور کرده که دروغ بد است، مضر است. این فرق بین معصوم و دیگران است. بنابراین عصمت یعنی علم در عالی‌ترین سطح و اراده در عالی‌ترین سطح. ولی نسبی است. الآن شما نسبت به یک کارهایی معصوم هستید آن کار را نمی‌کنید ولی من می‌کنم! چرا؟ چون علم و اراده شما از من قوی‌تر است و باورتان هم از من قوی‌تر است.

حالا یک نکته دیگر، چرا باید پیامبر و رهبران اصلی معصوم باشند؟ جواب: اگر پیامبر معصوم نباشد یعنی شما احتمال بدهید این بعضی چیزهایی که می‌گوید حرف‌های خدا هست و بعضی‌هایش حرف‌های خدا نیست چطوری به او اعتماد کنی؟ چون بعضی از مسلمین معتقدند که پیامبر آن‌جا که از خدا خبر آورده، معصوم است. در وحی. اما در غیر وحی معصوم نیست مثل بقیه است. شیعه این را قبول ندارد. شیعه می‌گوید اگر بگوییم سلوک پیامبر دو جور است یک جاهایی‌اش خدا و معصوم است دروغ نمی‌گوید، گناه نمی‌کند و اشتباه هم نمی‌کند، یک جاهایی معصوم نیست. ممکن است دروغ بگوید یا خیانت کند و یک جا هم اشتباه کند. شیعه این را قبول ندارد. چون فردا بگوییم قال رسول‌الله فلان چیز! بعد می‌گویند رسول‌الله دو جور قال دارد. یک قال أنا الله است که اشتباه نمی‌کند و دروغ هم نمی‌گوید اما یک قال‌هایی هم دارد که یک چیزهایی همین‌طور مثل بقیه گفته است، اشتباه گفته، خودش گفته فحش دادم بیایید من را ببخشید آن وقت چندتا سؤال خطرناک پیش می‌آید. آن کسی که دوتا شخصیت دارد در بخشی از کارهایش گناه نمی‌کند ودر بخشی گناه می‌کند ما الآن از کجا بفهمیم این الآن جزو کدام بخش است؟ الآن شما جزو آن بخشی هستید که گناه نمی‌کنید و معصوم هستید یا جزو همان بخشی هستید که معصوم نیست؟! می‌گویند از خودش بپرس. خب اگر همان جوابی که به تو می‌دهد جزو همان دسته دوم چی؟ اصلاً ما چطوری به این پیامبر اعتماد کنیم؟ پیامبری که ممکن است گناه کند، ممکن است اشتباه کند، چطوری می‌شود به او اعتماد کرد؟ پیامبری که آخر عمرش آمده گفته من فحش دادم من ظلم کردم و... عجب این کارها را کردی؟ ما اگر می‌دانستیم زندگی‌مان را فدای تو نمی‌کردیم تو هم که مثل ما هستی؟!

ما معتقدیم که احادیثی که در آن بحث از این است که پیامبر اشتباه کرد یا گناه کرد این‌ها جعلی است. این عقیده شیعه است و دلایلی داریم که این‌ها عمدتاً در زمان معاویه و بنی‌امیه جعل شد. حتی آن‌هایی که معنی خوب دارد. ما حتی این حدیث را هم قبول نداریم با این که توهین به پیامبر نیست. مردم مدینه آمدند پیش پیامبر گفتند آقا ما می‌خواهیم نخلستان‌هایمان را بکاریم چطوری زراعت کنیم؟ پیامبر فرمود این‌طوری. رفتند این‌طوری کردند اتفاقاً آن سال محصول خراب شد و همه باغ‌ها ضرر داد! آمدند به پیامبر گفتند ای آقا شما گفتید این‌طوری زراعت کن ما این‌طوری زراعت کردیم این که همه‌شان از بین رفت! گفت که بابا دست از سر من بردارید مسائل دنیایتان را از من نپرسید شما خودتان این‌ها را بهتر می‌دانید. خب این را یک آدم عادی بگوید عیبی ندارد ولی رسو‌ل‌الله این حرف را بزند؟

اولین سؤال از رسول‌الله این است که چرا چیزی که شما نمی‌دانی گفتی؟ ما آمدیم از شما پرسیدیم چرا گفتی؟ سؤال دوم، از کجا معلوم از این به بعد هرچیز دیگری بگویی سال بعد نیاییم پیش تو بگویی ای بابا این را خودتان بهتر می‌دانید! ما دیگر کجا باید به شما اعتماد کنیم؟ اگر شما چیزی را تخصص ندارید چرا به ما گفتید برو این کار را بکن؟ ای بابا شما از من بهتر می‌دانید! خب اگر ما از شما بهتر می‌دانیم چرا گفتی؟ ببینید این‌ها از نظر ما نمی‌تواند درست باشد. ما معتقدیم که عصمت یک توضیح معقول دارد، علم و اراده است، پیامبران الهی معصوم بودند. البته عصمت هم یک سطح دارد. پیامبر اکرم معصوم‌ترین پیامبران است. راجع به اوصیای پیامبران هم معتقدیم که اوصیاء مثل اوصیای حضرت موسی که 12 وصیّ دارند اسباط 12گانه، پیامبر 12 وصی دارند، حضرت عیسی 12 حواری دارند، 12 سبط حضرت موسی، 12 حواری حضرت عیسی، و 12 خلیفه و امام امّت بعد از پیامبر(ص). این عقیده ماست. و ما معتقدیم آن‌ها هم چون ادامه و وصیّ خاص پیامبر هستند نه وصیّ عام باید معصوم باشند. و الا اگر فردا امام سجاد(ع) یا محمدبن‌جعفر(ع) یا امام هادی(ع) آمد یک چیزی گفت در حالی که ادعایشان این است که ما داریم قرآن و دین را بیان می‌کنیم ولی از طرف خودش یک حرفی زد و آن هم خطا؟ پس شما چطور اوصیایی هستید که خلاف عمل می‌کنید؟

سؤال: فرمودند در مورد فضیلت اهل بیت(ع) هیچ اختلافی نیست اما در مورد واقعه کربلا احادیث را که از منابع اهل حدیث نقل فرمودید شما در اکثر موارد گفتید ابن حبّان حدیث را صحیح گفته، حال آن که ایشان در باب جرح و تعدیل از جمله متساهلین در باب تعدیل است.

جواب استاد: من یکی دو مورد را به ایشان مثال زدم نه همه را. بخش مهمی را گفتم. منابعی که عرض کردم دوستان خودتان رجوع بفرمایید.

سؤال: فرمودید که چرا علمای شیعه کسانی را که محضر ائمه سجده می‌کنند منع نمی‌کنند؟

جواب استاد: من خودم معتقدم که حتماً باید منع کنند گرچه آن شیعه عوامی که سجده می‌کند عقیده‌اش این نیست که من به جای خدا جلوی حسین یا جلوی علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) سجده می‌کنم. اگر عقیده‌اش این باشد مشرک است ولی اصلاً عقیده‌اش این نیست. اولاً شما از این‌ها بپرسید از آن‌ها بپرسید که تو داری به جای خدا برای این سجده می‌کنی؟ می‌گوید نه من دارم سجده شکر می‌کنم که خدایا شکر که به من این توفیق را دادی به زیارت فرزند پیامبر یا خود پیامبر بیایم. این منظورش سجده شکر است. اما اگر یک شیعه نادانی باشد که چنین کاری کند خب این نادان دچار شرک است و الا هیچ آدم مسلمانی جلوی غیر خدا می‌داند که نباید سجده کرد.

یک نکته دیگر هم به شما راجع به خود سجده بگویم. ببینید خود سجده جدای از عقیده، فعل فیزیکی سجده شرک نیست. چرا؟ چون خدا به فرشتگان دستور داد جلوی آدم سجده کنند اگر هر سجده‌ای با هر عقیده و نیّتی جز در برابر خدا شرک باشد چرا خدا به فرشتگان و به شیطان می‌گوید سجده کنی؟ یعنی خدا خودش دستور شرک داده است؟ اگر این را شما بگویید همین الآن سجده ما به سمت کعبه هم شرک است. چون کعبه که خدا نیست. اگر کسی به سمت کعبه سجده کند و بگوید من این سنگ‌ها را مستقلاً سجده می‌کنم این مشرک است. اما اگر کسی گفت چون خدا فرموده به این سمت سجده کن من سجده می‌کنم و الا آن سنگ‌ها که خدا نیست. چون خدا فرمود من سجده می‌کنم. این شرک نیست. البته ما در شریعت دستور داریم که در برابر جز خدا سجده نکنید حتی اگر عقیده شرک ندارید. این هم یک نکته.

بعضی از این جریان‌ها فکر می‌کنند هرکس به هرکس احترام می‌گذارد دارد او را عبادت می‌کند! احترام غیر از عبادت است. از شما جلوی قبر رسول‌الله تا کمر خم می‌شوید این به این مفهوم نیست که جلوی او رکوع کردی و داری او را عبادت می‌کنی. اگر این باشد، من از شما یک سؤال می‌کنم شما اگر بیفتی پای مادرت را ببوسی مشرک هستی؟ اگر جلوی پدرت کامل خم شوی شما پدرت را عبادت کردی؟ نه بابا کجا عبادت کردی. احترام که عبادت نیست. اگر کسی به قصد عبادت، عبادت قصد و نیّت می‌خواهد، عبادت یعنی در قلب و ذهنت بگویی تو خالق و خدای منی، سرنوشت من دست توست، رزق من دست توست! این شرک است ولو سجده هم نکنی. سجده هم نکنی مشرک هستی. یعنی من الآن این‌جا بنشینم سجده هم نکنم رکوع هم نکنم هیچ ذکری هم نگویم ولی توی قلبم معتقد باشم که این سقف، مرا از هر اراده خداوند مانع می‌شود! همین سقف جلوی خدا را می‌گیرد من مشرک هستم و این شرک است. اما اگر استاد یا معلمت را، رسیدی افتادی روی پای او، پای او را بوسیدی ولی توی قلبت نگفتی که این خدای من است این فلان است و فلان! این نیست، می‌گویی این استاد من است زحمت من را کشیده من ادب می‌کنم احترام می‌گذارم. مشرک هستی؟ مشرک نیستی. این عبادت نیست احترام است. مگر هر تعظیمی عبادت است؟ اصل عبادت آن عقیده است منتهی گفته‌اند هر نوع احترامی را به هر کسی و هر چیزی نکنی، و بخصوص در برابر غیر خدا سجده نکنی. و الا شما همین سجده را هم که به کعبه می‌کنی شرک است چون کعبه که خدا نیست غیر خداست چرا داری به سمت این سنگ‌ها سجده می‌کنی؟ اتفاقاً دیدم یکی از این داعشی‌ها گفته بود ما اگر مکه را بگیریم کعبه را خراب می‌کنیم! بله اگر کسی به سمت کعبه برای خود کعبه سجده کند مشرک است اما مردم به سمت کعبه به خاطر خدا، به خاطر فرمان خدا سجده می‌کنند نه به خاطر این که خود این خداست! ...

فرمایش شما بسیار درست است. اولاً شما می‌دانید در ایران سیاست رسمی انقلاب، امام(ره)، رهبری چیست؟ یعنی رهبری همین چند وقت‌ پیش‌ها به کل جهان اسلام فتوا داد که هرکس به مقدّسات اهل سنت توهین کند این حرام شرعی است و گناه مرتکب شده است. این سیاست رسمی است.

نکته دوم ما جریان‌هایی داریم که شما می‌دانید سر همین قضیه، حتی امام(ره) و انقلاب اسلامی را لعن می‌کنند! یعنی این تیپ‌ها را ما داریم که در جلسات داخلی‌شان را مطهری را لعن می‌کنند امثال ما هم جای خود داریم من هم جزو ملعونین هستم! دقیقاً هفته وحدت که امام(ره) اعلام کرد بین 12 تا 17 ربیع که بین شیعه و سنی برای میلاد پیامبر(ص) اختلاف است همین اختلاف را به وحدت تبدیل کنیم بکنیم هفته وحدت؛ دقیقاً همان هفته را هفته برائت اعلام کردند! یعنی درست در برابر خط امام(ره) و جمهوری اسلامی و امام ایستادند. این جریانی که دنبال توهین علنی به مقدّسات هستند و می‌خواهند تحریک کنند و دشمنی راه بیندازند، شما بهتر می‌دانید این جریانی است که در ایران به نام شیعه لندنی، شیعه انگلیسی مشهور است. این جریان در برابر صف انقلاب اسلامی است.

اما یک مسئله دیگر، عقیده شیعه راجع به خلفاست این را کسی نمی‌تواند پنهان کند. اصلاً شیعه از همین‌جا شروع شده است. اصلاً تشیّع از مسئله پس از خلافت شروع شده است. این روشن است که این را نمی‌شود کتمان کرد و کسی هم انکار نکرده، که شیعه معتقد است که بعد از پیامبر(ص) طبق فرمان خداوند و طبق نصّ صریح رسول‌الله در روایات شیعه و سنی در غدیر و غیر غدیر این طوری بوده است. حالا این که بعضی از مذاهب می‌گویند این «والاه من والاه» ولایت مسئله محبّت بود نه حکومت، یا آن‌ها می‌گویند حکومت بود، این بحث دیگری است. اختلاف نظر است. اما این که شیعه معتقد است که مسئله اصلی سر مسئله خلافت بلافصل پس از پیامبر(ص) شروع شده است. شیعه معتقد است که خلافت پس از پیامبر(ص) حتی علی‌بن‌ابیطالب(ع) بوده، این که روشن است این را نمی‌شود گفت که آقا شیعه این را نگوید سنی آن را نگوید، سنی نظرش از قبل این بوده، شیعه هم نظرش این بوده، این اختلاف نظر واقعی است و وجود دارد. یک بخشی از آن هم قابل حل و قابل گفتگو است. مثلاً علامه امینی در الغدیر رفته از منابع اهل سنّت ثابت می‌کند که نظر شیعه درست است بعضی هم می‌گویند نخیر ثابت نمی‌شود. خیلی خب! این اختلاف مثل اختلاف نظر دوتا متکلّم، دوتا فقیه و دوتا مسلمان است آن مقداری که این اختلاف حل نمی‌شود باید به قیامت بگذاریم این‌جا دیگر کسی حق ندارد یقیه کسی را بگیرد. مسلمانی که در یک خانواده‌ای تربیت شده از کودکی به او گفتند علی و فاطمه و حسن و حسین آری! فلان و فلان و فلانی نه؛ و مسلمانی که در یک خانواده‌ای بزرگ شده که از کوچکی روایات دیگری برای او گفته شده، خب معلوم است که این‌ها دو جور باور دارند. آن چیزی که خطر است این نیست که بعضی دیدگاه‌ها در بعضی از مسائل مختلف است آن چیزی که خطر است و حرام است و گناه کبیره است هم به عنوان اولی و هم به عنوان ثانوی این است که این اختلاف نظرها تبدیل بشود به تکفیر، این به او بگوید تو چون مذهب ما را نداری حرامزاده‌ای این هم بگوید چون تو مذهب ما را نداری زنت بر تو حرام است او هم بگوید تو اصلاً مرتدی، او بگوید تو همه نمازهایت فلان است. این خطرناک است.

این را به شما بگویم که روایت داریم یک وقتی توی مدینه امام صادق(ع) در مسجدالنبی جلسه داشتند یکی آمده جلوی قبر رسول‌الله گفت یا رسول‌الله درود بر تو و لعن بر آن دو نفر. این خبر را به امام رساندند که علناً توی کوچه و خیابان ایستاده دارد بر پیامبر صلوات می‌فرستد و به دو خلیفه دارد با صدای بلند لعن می‌کند بعد هم می‌گوید من آماده شهادت هستم بیایید من را بکشید! آمدند به امام صادق(ع) گفتند ایشان فرمودند خدا لعنتش کند. خدا خودش را لعنت کند که باز یک آتشی افروخت دوباره به این بهانه تا یک مدتی این‌جا درگیر شوند. پس این که شیعه معتقد به قضیه خلافت بلافصل معتقدند شکی نیست. شیعه معتقد است که مسئله خلافت بعد از پیامبر باید جور دیگری می‌بود.

سؤال این است که اما آیا اهل بیت، همین امیرالمؤمنین که به قضایای سقیفه معترض بودند نه فقط ایشان، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، طلحه و زبیر که همه این‌ها جزو معترضین بودند می‌دانید که زبیر شمشیر علیه عمربن‌خطاب کشیده! علی‌بن‌ابیطالب می‌گوید درگیر نشوید جنگ داخلی راه نیفتد، زبیر شمشیر می‌کشد. خب اصحاب دو – سه دسته شدند! یک عده می‌گفتند علی. یک عده گفتند ابوبکر، اهل مدینه گفتند فلانی. چند نفر مطرح شدند. حضرت امیر(ع) به عنوان اعتراض تا مدتی بیعت نکرد – این در منابع شیعه و سنی هست – گفت این مسیری که پیامبر(ص) گفته این نیست. این را که نمی‌شود انکار کنیم این را همه‌مان می‌دانیم. اصلاً شیعه سر همین بوجود آمده است. اما نکته‌ای که باید بدانیم این است که بعضی از شیعیان مثل آن آقا نمی‌فهمند. آن را که باید بدانیم این است همین علی‌بن‌ابیطالب(ع) که فرمود حاکمیت حقّ علی و اهل بیت پیامبر(ص) است بعد از پیامبر. اعتراض کرد تا مدتی هم مقاومت منفی کرد بیعت نکرد، بعد که بیعت کرد، خب حالا شیعه در منابع خود می‌گوید اتفاقات بدی افتاد آمدند آتش زدند شکستند و... برخی بزرگان اهل سنت می‌گویند بله این‌ها بوده ولی چاره‌ای نبوده، بعضی از بزرگان اهل سنت هم می‌گویند نخیر این اتفاقات نیفتاده است! حالا این روایات این را قبول ندارد روایت خودش را قبول دارد این هم روایات خودش را قبول دارد. این را هم نمی‌توانیم به زور بگوییم تو باید روایات خودت را قبول نکنی، روایات او را قبول کنی او هم روایات این را قبول کند. خب این را که ما نمی‌توانیم حل کنیم؟ پس چه کار کنیم؟

من یک وقتی در جمع طلبه‌های حوزه قم داشتم همین را می‌گفتم، گفتم خیلی خب علی. ما و شیعه معتقدیم که علی از بقیه خلفا، اصلح بود، اعلم بود، عادل‌تر بود، وصیّ رسول‌الله بود، خیلی خب حالا نشده، حالا سؤال ما این است که علی چه کرد؟ علیه عمر و ابوبکر شمشیر کشید؟ جنگ داخلی راه انداخت؟ آمد توی خیابان‌ها راه افتاد گفت مرگ بر حکومت؟ این کارها را نکرد. امیرالمؤمنین(ع) تا آخر نقد می‌کرد اما کمک می‌کرد. مشاور بود. علی‌بن‌ابیطالب به ابوبکر در حکومت مشورت می‌داد، به عمربن‌خطاب مشورت داده، سر قضیه شورش علیه عثمان در نهج‌البلاغه بروید ببینید علی‌بن‌ابیطالب می‌گوید اگر من نبودم و حسن و حسین را نمی‌فرستادم که بروند جلوی این جمعیت را بگیرد و آب برساند و... این اتفاق خیلی زودتر می‌افتاد، و جمعیت طوری هجوم آوردند و شورش کردند، از مصر آمده بودند، از یمن، از بصره، عراق، از جاهای مختلف، اعتراض به بعضی مفاسد داشتند.

سعدبن‌ابی‌وقاص چطوری از دنیا رفته؟ سعد بن‌ابی‌وقاص با علی هم بیعت نکرد با آن طرف هم بیعت نکرد گفت من بی‌طرف هستم. امیرالمؤمنین فرمود هرکس بی‌طرف است محترم است حقوقش از بیت‌المال، کسی حق ندارد کسی را مجبور به بیعت با من بکند. اما بعد که معاویه سر کار می‌آید همین جناب سعد بن ابی‌وقاص که به دیدن معاویه رفته به او می‌گوید السلام علیک ایّها المَلِک! نمی‌گوید خلیفه. می‌گوید شاهنشاه. شاه. معاویه می‌خندد می‌گوید چرا به من خلیفه نگفتی، گفتی شاه؟ جناب سعد بن ابی‌وقاص می‌گوید چون تو شاه هستی، تو خلیفه نیستی، تو که مثل ابوبکر و عمر و علی حکومت نمی‌کنی، تو که مثل رسول‌الله نیستی تو مثل شاه ایرانی. سعد بن ابی‌وقاص مدتی بعد از این ملاقات مسموم شد! اگر بخواهیم پی اختلافات را بگیریم آن هم که اسناد قطعی نیست اختلافی نیست. شما در منابع اهل سنت تعابیر جناب عایشه را دیدید؟ کسی هست دیده باشد؟ اصلاً تعابیر خیلی تند. جناب عایشه جناب عثمان را تکفیر می‌کند – این در منابع اهل سنت است در منابع شیعه که نیست - ما اگر بخواهیم اختلاف نظرها را بر اساس هر حدیثی که توی کتابش هست که خود آن‌ها می‌گویند این ضعیف است آن قوی است، او می‌گوید این قوی است آن ضعیف است، بر این اساس بخواهد سایر مسلمین را تکفیر کند و بگوید هرکس عقیده من را ندارد این کافر است نجس است، حرامزاده است، نماز و روزه‌اش باطل است، زنش هم برایش حرام است خونش هم حلال است! این خیانت است. و الا آن کسی هم که شما می‌گویید آن‌جا بلند بلند لعن گفته، به او بگویید او هم به شما روایت نشان می‌دهد. آن هم روایت خودش را دارد.

دانشمند سنی که انشاءالله در 20- 30 سال آینده باید کاری کنید که نگاه عوام شیعه و عوام سنی نسبت به همدیگر عوض شود. طبیعی است که شما وقتی در قبر امیرالمؤمنین بروید در ایام زیارتی، این چیزها را می‌شنوید این معلوم است. اشتباهت این است که آن‌جا بایستی با ان‌ها بحث کنی. این اشتباه است مثل این که یک کسی بلند شود برود در یک مرکز اهل سنت که خیلی هم داغ هستند شروع کند با آن‌ها بحث کند، خب معلوم است او را کتک می‌زنند. خدا رحم کرده کتک نخوردی. او هم بلند شود برود بگوید من می‌خواهم بروم مسجد فلان که ثابت کنم علی بر حق است و ابوبکر فلان است. این کار اصلاً درست است؟ من داشتم همین را می‌گفتم که دنبال علاج باشیم. 1) احادیث ما و شما مثل هم نیست همان چیزی که به شما می‌گوید قال رسول‌الله – در بعضی موارد، 99 درصد نه،‌ 1 درصد – به ما می‌گوید قال رسول‌الله خلاف آن! متدین او که این روایت را دیده یک جور است، خب معلوم است که هست، خب این درد است. درمانش چیست؟ ما دنبال درمان بودیم. درمان چیست؟ 1) با جاهلان هیچ مذهبی نباید بحث کنیم چون او فکر می‌کند تو الآن دشمن علی هستی. دشمن فاطمه زهرا هستی. یکی هم ادامه بدهی می‌گوید آهان قاتل حضرت زهرا این است! باید حواس‌تان باشد چنان که آن کسی که می‌رود پشت ماهواره شروع می‌کند کتاب حدیث اهل سنت را برمی‌دارد مسخره می‌کند یا می‌خواهد ثابت کند که فلان است و آن تعابیر را راجع به عایشه به کار برد این‌ها به سرویس‌های جاسوسی وصل هستند. حالا آن‌هایی که به امام و انقلاب هم فحش می‌دهند. یک وقت ما توی هواپیما نشسته بودیم یکی از این تیپ‌ها کنار من نشسته بود گفت آقا من می‌خواهم یک خبری به شما بدهم گفتم چی؟ گفت این آقای خمینی در عالم برزخ الآن در عذاب است! گفتم شما الآن از عالم برزخ آمدی؟ گفت نه روشن است. گفتم برای چی؟ گفت برای این که گفت با قاتلین فاطمه زهرا و با دشمنان علی و آل علی وحدت کنید! گفت او این کار را کرد گفت با سنی وحدت کنید. سنی دشمن اهل بیت است. وحدت با دشمن اهل بیت(ع)؟ این‌ها اصلاً نماز و روزه‌هایشان درست است؟ دقت می‌کنید؟ گفت چون خمینی گفته وحدت شیعه و سنی، و حتی به شیعه‌ها گفته می‌روید مکه، صف‌تان را جدا نکنید بدون مُهر همین‌طوری بروید نماز بخوانید نمازتان هم درست است بعد نروید اعاده کنید که مسلمین اهل سنت نگویند که این‌ها چطوری است اصلاً با ما نماز نمی‌خوانند. آقا از نظر فقهی گفت مگر از نظر فقه ما نماز ما درست است؟ فقه ما که نماز این‌طوری است. باشد. یک چیزی مهم‌تر از این‌هاست. خب مرجع شیعه هم، یک مرجع می‌گوید در طواف بین رکن و مقام باید طواف کنید یک مرجع می‌گوید نه، اگر جا نبود پشت مقام ابراهیم هم طواف کنی درست است. پس طبق فتوای آن مرجع، نماز این باید باطل باشد، طبق فتوای این هم باید نماز او باطل باشد اما هیچ کس حق ندارد یک فقیه شیعه و یک مرجع تقلید بگوید هرکس به فتوای من عمل نکرد و رفت پشت مقام ابراهیم طواف کرد نمازش باطل است. نه آقا، علم او و عالم او و فتوای او آن است. بله تو اگر بروی پشت مقام ابراهیم نماز تو باطل است چون تو یقین داری که باید بین رکن و مقام باشی، اما او که معتقد شده طبق همین منابع که پشت مقام می‌شود نماز این درست است ولی تو اگر پشت مقام بروی نماز تو غلط است! اما وقتی که مصالح مهم‌تر پیش می‌آید. فلسطین و بیت‌المقدس گفتند اگر خود خلیفه بیاید ما بدون جنگ قدس را تسلیم می‌کنیم. جناب عمربن‌خطاب با علی‌بن‌ابیطالب(ع) مشورت می‌کنند ایشان می‌گوید به نظر من شما بروید و می‌روند و قدس آزاد می‌شود و...

اما در جنگ با شاهنشاهی ایران ساسانی، خلیفه می‌خواهد جلوی سپاه حرکت کند، می‌آید با حضرت امیر(ع) مشورت می‌کند که من دارم به جنگ شاهنشاهی ایران می‌روم، حضرت علی(ع) می‌فرماید نه شما نروید. حضرت امیر به عمربن‌خطاب مشورت داد که شما در خط مقدم نرو، و ایشان نرفت. گفت عجب! آقا مگر شما منتقد نبودید؟ ایشان فرمود چرا منتقد بودم و هستم. اما ضد نظام نیستیم حضرت امیر(ع) اجازه نداد کسی با خلفا درگیر شود. انتقاد هم داشت. وحدت هم بود. وقتی علی(ع) می‌گوید به خاطر اسلام و به خاطر این که جنگ داخلی بین مسلمین راه نیفتد من از حق حکومت گذشتم. این تعبیر حضرت علی(ع) است می‌گوید هرچه به من ظلم کنند من گذشتم اما اگر به اسلام و حقوق مسلمین اصل اسلام بخواهد ظلم بشود من می‌ایستم.

خب حضرت امیر چرا نایستاد و چرا همکاری کرد و به خلیفه گفت آقا جلو نرو کشته می‌شوی، مواظب تو را نزنند؟ شما نباید کشته شوی؟ برای این که مصالح امّت را دارد می‌بیند. این روایت از علی‌بن‌ابیطالب(ع) است فرمود تا وقتی که باید اعتراض می‌کردم اعتراض کردم، لحظه‌ای که دیدم اگر ادامه بدهم جنگ داخلی بین مسلمین شروع می‌شود و می‌گویند این چه دینی بود که پیامبرش تا رفت اصحابش سر قدرت و دنیا به جان هم انداختند! از این لحظه به بعد من به خاطر امّت و اسلام از حقم گذشتم و سکوت کردم و دیگر اجازه ندادم کسی حکومت را تضعیف کند. نقد کردم ولی هرگز تضعیف نکردم. همان کاری را بکنید که علی کرد. علی اعتراض داشت اما برای وحدت همکاری کرد و اجازه نداد حکومت تضعیف شود و حتی طبق بعضی از نقل‌ها و روایات حسن و حسین را هم در زمان خلفا به جنگ فرستاد. خب این شیعه علی است. خب اصلاً این‌ها باطل هستند و شما حق هستید. خب علی امام شماست و دارد می‌گوید ما باید در یک صف باشیم ما یک امّت هستیم. مسائل داخلی‌مان به جای خود، ما یک امّت هستیم. چنان که نقل شده که ابوسفیان بعد از قضیه سقیفه آمد پیش علی‌بن‌ابیطالب(ع) گفت خلافت حق توست! حق ابوبکر نیست این ابوبکر و عمر از فلان قبیله‌اند، آن‌ها از فلان قبیله‌اند، قبیله ما کجا؟ اگر اجازه بدهی من همین جا در نطفه خفه می‌کنم! حضرت امیر(ع) به ابوسفیان جواب دادند که برو! تو نگران اسلام نیستی، تو می‌خواهی من و این‌ها را به جان هم بیندازی. اختلاف نظر من با این‌ها به جای خود. این اختلاف داخل خانواده است تو دشمن اسلامی! تو بیست و چند سال است که با اسلام جنگیدی تو الآن دلسوز اسلام نیستی. بعد که دید علی‌بن‌ابیطالب گفت من با ابوبکر و عمر درگیر نمی‌شوم سراغ عباس (عموی پیامبر) رفت گفت علی را می‌توانی راضی کنی اگر علی راضی شود ما الآن این‌ها را فلان می‌کنیم. گفت نه. گفت تو کجا، ابوبکر و عمر کجا؟ عباس گفت من تو را می‌شناسم و می‌دانم که چرا داری این کارها را می‌کنی. جواب، همان جواب علی است. اختلاف نظر داخلی به جای خود، ما یک امّت هستیم. در برابر دشمن می‌ایستیم. هر کاری که علی کرد شما بکنید شیعه علی باشید بگویید وحدت. 90 درصد اسلام یکی است آن 3 – 4 درصد را چرا گرفتید؟ گفتند که او علی بود که این حرف را زد ما که علی نیستیم شیعه علی باید حق علی را بگیرد. ببینید این طرز حرف و فکرشان است. یعنی حرف صریح امیرالمؤمنین را که می‌گوید اختلاف نظر من و ابوبکر و عمر یک بحث است دعوای من با معاویه یک بحث دیگر است آن‌ها با او فرق دارند. هر دوی این‌ها را حضرت علی می‌گوید. آن‌ها کجایند این‌ها کجایند. چنان که حسین‌بن‌علی(ع) به عبدالله‌بن عمر می‌گوید اگر پدرت در این ماجرا بود با ما بود در این صف بود نه در آن صف!

بنابراین من از شما دوستان خواهش می‌کنم شما مثل عوام شیعه یا سنی برخورد نکنید. شما که می‌دانید نظر بخش مهمی از شیعه چیست چنان که راجع به اهل سنت هم همین است. یکی از دوستان ما گفت من در مکه بودم توی خیابان داشتم از بیت‌الله الحرام می‌آمدم به هتل بروم توی خیابان یک مرتیکه‌ای را دیدم روی ویلچر بود تا من را دید گفت ایرانی؟ گفتم بله. گفت شیعه؟ گفتم بله. گفت لعنت بر جعفر صادق! این می‌گوید گفتم خدایا این را چه کار کنم؟ نه سؤالی می‌کند نه چیزی، همین‌طوری می‌گوید لعنت بر جعفر صادق! تو اصلاً می‌دانی جعفر صادق کیست؟ ایشان ناراحت شده بود می‌گفت من هم گفتم حالا که این جور است لعنت بر همه سنی‌ها که دشمن اهل بیت هستند! آقا مگر این روشش هست؟ این همان چیزی است که شیعه لندنی می‌خواهد و همان چیزی است که این وهابی‌ها می‌خواهند. وظیفه من و شما این است که هوشیار باشیم ما یک امّت هستیم. ضمن این که سرِ مسائل صدر اسلام، طبق روایات یک اختلاف نظرهایی هست. الآن ما چه کار می‌توانیم بکنیم؟ روایات را عوض کنیم یا تاریخ را عوض کنیم؟ هیچ کدام را نمی‌توانیم عوض کنیم؟ ما باید بگوییم مسائل اصلی – فرعی می‌کنیم. ما در 90 درصد مطالب همه‌مان یک چیز را داریم می‌گوییم، همه سر یک چیز می‌ایستیم. آن جاهایی که افراط یا تفریط است می‌خواهد شیعه باشد می‌خواهد سنی! توی دهانش بزن! اما اگر عوام است با او درگیر نشوید.

شماها دارید عالِم می‌شوید، یکی از اشتباهات‌تان این است که با عوام بحث کنید. عوام آدم‌های قابل بحث نیستند او چیزی نمی‌فهمد با عوام بحث نکنید می‌خواهد شیعه باشد می‌خواهد سنی باشد هرکس می‌خواهد باشد.

در مورد حضرت رضا(ع) چون شماها آن‌جا هم مُشرف شدید رفتید و می‌روید هنوز بعضی از شیعیان هم فکر می‌کنند که زیارت امام رضا(ع) مخصوص شیعه است. در تاریخ ایران و عراق و حجاز، علمای بزرگ اهل سنت از مذاهب مختلف همه بحث زیارت علی‌بن‌موسی(ع) به عنوان یک توفیق می‌دانند حتی زیارت حضرت معصومه(س) را، کاروان‌های بسیار بزرگی از اهل سنت می‌رفتند و می‌آمدند حتی داشتیم که شیعه را قبول نداشتند ولی ائمه را قبول داشتند منتهی حق خلافت و عصمت را نه، ولی می‌گویند این‌ها اولیای خدا هستند و ما این‌ها را قبول داریم. عبدالرحمن جامی شعرهایی در مدح اهل بیت دارد که شاید کمتر شیعه‌ای این‌طور در مدح اهل بیت(ع) نوشته باشد. ببینید زیارت، توسّل، شفاعت، این‌ها دو نوع است. توحیدی و مشرکانه. نوع مشرکانه‌اش این است که بروی بگویی یا حسین! خدا را ولش کن خودت مشکلات ما را حل کن! اگر آگاهانه می‌گوید مشرک است اگر نه، احمق است. یا این که بگوید یا امام رضا(ع) تو که زورت به خدا می‌رسد تو بیا یک جوری خدا را دور بزنیم برویم کارهایمان را درست کنیم. یا اباالفضل یا تو یا خدا یکی‌تان این مشکلات را حل کنید! حتی من دیدم که نوشته بودم هیئت متوسّلین به اسب حضرت اباالفضل. این‌ها جزو فرهنگ اهل بیت(ع) نیست. یک کسی آمد خدمت حضرت رضا(ع) گفت که آقا از قول شما نقل می‌کنند که شما می‌گویید مردم بندگان ما هستند! حضرت(ع) رو کردند به قبل و دست‌هایشان را بالا بردند در حالی که اشک می‌ریختند. راوی می‌گوید دیدم دستان حضرت می‌لرزد گفت خدایا این نخستین ستمی نیست که بر آل محمد می‌کنند. به خدا سوگند نه هرگز چنین کلمه‌ای و شبیه این از زبان من صادر شده و نه از زبان پدران من. افتخار ما بندگی است. اگر می‌گویند دنبال ما راه بیفتید برای این که ما از همه بنده‌تریم راه بندگی را نشان بدهیم. اگر کسی برای اهل بیت(ع) مستقل از خداوند یا در عرض خداوند کمترین اثری قائل باشد مشرک است. اول کسی که با مشرکین درگیر شده خود علی‌بن‌ابیطالب(ع) است. شنیدید که یک عده از این افراطیون علی‌اللهی‌ها و مشرکین ایستاده بودند تا دیدند علی آمد همه به حالت خضوع و مدام می‌گویند انت، أنت، أنت. علی(ع) فهمید این‌ها همان منحرفین هستند. چون پیامبر(ص) فرمود در زمان علی(ع) با علی کاری خواهد شد که در زمان مسیح با مسیح(ع) شد. و اگر همه فضائلی که از علی می‌دانم بگویم می‌ترسم کاری با علی بکنند که با مسیح کردند و گفتند مسیح پسر خداست بعد هم بگویند علی خداست! و الا فضائل علی را بیش از این می‌گفتم. بیش از این دیگر نمی‌توانم بگویم و الا پایش را هرجا می‌گذاشت پای زیر کفشش را برمی‌داشتم آن مقداری را که می‌توانستم گفتم و در قیامت علی معلوم خواهد شد که علی کیست. بعد حضرت علی(ع) می‌بیند وقتی این‌ها أنت أنت می‌گویند کنارشان می‌روند و می‌گویند ساکت! ولی این‌ها ول نمی‌کنند و دائم می‌گویند تو، تو. حضرت امیر(ع) می‌فهمد که این‌ها چه می‌گویند می‌گوید خدا مرگتان بدهد من چی؟ می‌گویند «أنتَ ربّ و ربُ انت» تو خدایی، خدا تویی. می‌خواهند بگویند مثل مسیح که تجلّی خداست تو هم خدا هستی که روی زمین آمدی. حضرت علی(ع) از اسب پایین می‌آیند و به سجده می‌روند و می‌گویند خدایا من استغفار می‌کنم خدایا ببخش، من از این بحث متنفرم. همانطور که قرآن می‌فرماید به عیسی گفتیم تو دستور دادی یا مادرت به این مسیحی‌ها گفته است که تو را خدا بدانند؟ حضرت عیسی(ع) (در قرآن) به محضر خدا فرمودند «معاذالله» خدایا تو بهتر می‌دانی من هرگز چیزی جز آنچه که تو به من گفتی به این‌ها نگفتم من به تو و خدا دعوت کردم من کجا گفتم خدایم؟ حضرت امیر(ع) برگشتند به این‌ها گفتند توبه کنید استغفار کنید شما حتماً یک منظور دیگری داشتید؟ می‌گویند نخیر منظورمان همان بود که خودت فهمیدی! همان که مسیحی‌ها برای مسیح گفتند ما همان را در مورد تو می‌گوییم. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که شما مرتد هستید توبه کنید و بگویید منظورتان چیز دیگری بود و الا حکم شما اعدام است. گفتند ما می‌خواهیم به دست تو اعدام شویم، ما را بکش و اعدام کن. حضرت امیر(ع) فرمودند و آن چند نفر را اعدام کردند. بعد چند نفر آمدند به حضرت امیر گفتند خب آقا این‌ها عاشق شما بودند حق‌شان اعدام بود؟ شما باید این‌ها را اعدام می‌کردید؟ فرمودند بله. چون اگر این‌ها را می‌گذاشتم که باشند که صریح تو چشم من نگاه می‌کنند می‌گویند تو خدایی، فردا همین انحراف در جهان اسلام مثل آنچه که بین مسیحی‌ها شد بین مسلمین راجع من می‌شد. من تنها موردی را که یادم هست مرتد بودند و حضرت علی(ع) آن‌ها را اعدام کرده همین علی‌پرست‌ها هستند. اما حبّ اهل بیت(ع) اطاعت از اهل بیت(ع)، امامت و ولایت. حالا شما توسّل و زیارت و شفاعت، بهتر می‌دانید که در منابع ما هست خودِ عمر به پیامبر(ص) و دعای پیامبر متوسّل شده است. اصحاب پیامبر متوسّل شدند. توسّل دو جور است یک وقت می‌گویی تو به جای خدا، مستقل از خدا، در عرض خدا، این‌ها شرک است. اما یک وقتی می‌گویی که تو پیش خدا عزیزی تو از خدا بخواه. این کجایش شرک است؟ این عین توحید است. یا بگویی خدایا به حق رسولت، یا حتی بگوییم که تو به اذن الله بکن، چنان که عیسی به اذن الله مُرده زنده می‌کرد. ببینید سجده و عبادت را کنار بگذار، اگر من همین الآن بگویم این ظرف آب، این آب مستقل از خداوند تشنگی من را رفع می‌کند اصلاً ربطی به خدا ندارد من مشرک هستم. حتی به این آب سجده هم نکنم نگویم این خدای من است. هیچی. معتقد باشم که خدا در این عالم هیچ کاره است! یا کافر است یا مشرک است. البته همه کافران و مشرکان حکم‌شان اعدام نیست اغلب ناآگاه هستند باید بحث شود. آن مرتدی که می‌گویند حکمش اعدام است نه این که هرکس کافر است یا شک دارد یا دین ندارد این مرتد است، مرتد کسی است که دارد مبارزه علنی با دین می‌کند مثل سلمان رشدی. – دقت کردید- امام رضا(ع) فرمودند افتخار ما بندگی است ما داریم درس توحید به مردم می‌دهیم. یا در شفاعت بگوییم امام رضا خدا را ولش کن تو خودت مشکل ما را حل کن. تو مشرکی. اما اگر گفتی یا علی بن موسی، تو پیش خدا عزیزی، باذن الله شفاعت کن. این توحید است. قرآن هم می‌فرماید: «مَن ذالّذی یشفع عندالله» چه کسی می‌تواند عندالله شفاعت کند مگر به اذن الله. ما شیعیانی داریم که ناآگاه هستند ممکن است گرفتار شرک و خرافات هم باشند آگاهانه نیست. جاهل‌اند. اگر کسی جاهلانه آن عقیده را داشته باشد منحرف است. اما این که هر نوع توسّل، شفاعت... الآن این که شما دارید پیاده از نجف به کربلا می‌روید نه این که شیعه‌هایش مشرک هستند، شما هم که سنی هستید مشرک هستید تازه شما مشرک‌ترید! شما می‌دانید در عراق و سوریه این داعشی‌ها سنّی بیشتر کشتند تا شیعه، مساجد اهل سنّت را بیشتر خراب کردند تا مساجد شیعه. آخوند و عالِم اهل سنت را بیشتر این وهابی کشتند تا آخوند شیعه را. اصلاً به سنّی‌ها بیشتر ضربه زدند در عراق و سوریه.

این تعبیر راجع به حضرت رضا(ع) که باز در منابع اهل سنت مکرر است که من یکی دوتای آن را نقل کنم. امام محمد بن حنبل نقل می‌کند که هر روایتی که سند آن علی‌بن‌موسی است این شفابخش است دیوانه را عاقل می‌کند و هر مریضی را شفا می‌دهد. جناب ابن حبّان، می‌گوید در مورد علی‌بن‌موسی، کنیه‌اش ابوالحسن از سادات و فرزانگان اهل بیت و از بزرگان بنی‌هاشم در شهر طوس با شربت زهرآگین مأمون مسموم شد قبرش در سناباد کنار قبر هارون، قبر علی، چنان پرآوازه است که همه مردم از همه جا به زیارتش می‌روند. این حرف برای چه زمانی است؟ آن روایت اول از احمد بن حنبل نقل کردم در مورد ثقه روایتش، ابن حبّان برای قرن 4 هجری است، 350- آن موقع دارد می‌گوید یعنی بیش از هزار سال قبل، ایشان می‌گوید از همه جای جهان اسلام برای زیارت قبر علی‌بن‌موسی می‌آیند. نه که فقط شیعه، آن هم اطرافش در خراسان. خود ایشان می‌گوید من بارها به زیارت قبر علی‌بن‌موسی رفتم به گونه‌ای که گاه – دقت کنید – این روایت را یک عالِم بزرگ محدّث اهل سنّت در قرن 4 هجری می‌گوید، بارها به زیارت قبر علی‌بن‌موسی رفتم به گونه‌ای که گاه هنگامی که در طوس در جوار قبر علی‌بن‌موسی مقیم بودم برای من مشکلات و سختی‌های بسیاری پیش می‌آمد به زیارت قبر او می‌رفتم مشکلات برایم پیش می‌آمد، گرفتاری برایم پیش می‌آمد، گرفتار مالی، اجتماعی و زندگی خانوادگی، به زیارت قبر علی‌بن‌موسی می‌رفتم که صلوات خدا بر او جدّش باد، از خدا می‌خواستم که مشکلات و سختی‌های من را به خاطر صاحب این قبر از من بردارد و در همه زیارت‌های من، همه دعاهای من برآورده شد. هر زیارتی که کنار قبر علی‌بن‌موسی کردم و خدا را به او قسم دادم مشکلات من حل شد. در همه آن زیارت‌ها دعاهای من برآورده شد و سختی‌های من از بین رفت این مسئله را من بسیار آزمودم و دریافتم که هنگام دعا کنار علی‌بن‌موسی سختی‌های من رخت برمی‌بندد و امیدوارم که خداوند ما را بر دوستی محمد و اهل بیتش بمیراند در حبّ اهل بیت و حبّ علی بن موسی بمیریم. این را دوستان خودشان اگر خواستند رجوع کنند کتاب «الثقات»، ج 8، ص 453 و 457.

جناب واقدی راجع به حضرت رضا(ع) تعابیر عجیبی دارد. حاکم نیشابوری می‌گوید ایشان بیست و چند سال بیشتر نداشت ایشان در مسجد رسول‌الله در مدینه فتوا می‌داد و حکم دین بیان می‌کرد و همه مسلمین از همه مذاهب، همه مسلمین حکم دین‌شان را از او می‌پرسیدند و برخی پیشوایان حدیث اهل سنت همچون آدم بن ابی‌ایاز و نصربن‌علی جحدمی و محمد بن راشع قشیری، و... روایات‌شان را از علی‌بن‌موسی نقل کردند. سبط‌بن‌جوزی، ابن خلکان، ابن ابی‌الحدید، شمس الدین ذهبی تا قرن‌های اخیر.

راجع به حضرت مهدی و حضرت حجت(عج) هم که شما بهتر می‌دانید اصل مسئله مهدویت در منابع سنی و شیعه متواتر و قطعی است. اختلاف سر این است که آیا آن مهدی موعود پسر امام حسن عسگری بوده و به دنیا آمده یا نه؟ بخشی از علمای سنّت از این جهت با علمای شیعه هم عقیده هستند. اما بخش مهم‌شان معتقدند که از نسل و فرزندان علی و فاطمه و از نسل حسین هست ولی به دنیا نیامده یا بگویند امام حسن عسگری، پسر او از دنیا رفته است. در این که مهدی(عج) عیناً چه شخصی است؟ به دنیا آمده و تا الآن هست این اختلافی است. علمای اهل سنّت دیدگاه‌های مختلف دارند اما در این که اصل مهدویت قطعی است و از نسل علی و فاطمه و از نسل حسین(علیهما السلام) است همه اجماع دارند. در این که مهدی می‌آید و مسیح دوباره برمی‌گردد مسیح در رکاب مهدی، در بیت‌المقدس و جهان اسلام و بشریت را آزاد می‌کنند و به عدالت می‌رسانند این مقدس است.

روایتی که از حضرت رضا به نام «سلسله الذهب» است که از پدرم شنیدم، از پدرش از پدرش تا به رسول‌الله می‌رسد، چه زمانی بوده؟ وقتی علی‌بن‌موسی الرضا از راه مرو و مدینه به خراسان و نیشابور آمدند. آن‌جا مردم نیشابور سنّی و شیعه بودند. فقط شیعه نبودند اتفاقاً بسیاری از اهل سنّت بودند. این‌ها به استقبال علی‌بن‌موسی الرضا آمدند. علی‌بن‌موسی الرضا که بزرگان اهل سنت ایشان را چقدر تقدیس کردند و قبول داشتند و از امام رضا(ع) حدیث نقل کردند و از احمد حنبل، از ابن راهبویه حدیث نقل می‌شود. جناب ابن حبّان که شافعی است می‌گوید: «علی‌بن‌موسی من سادات اهل البیت من عقلائهم و جُلة الهاشمیین و النُبلائهم» از بزرگان ردة یک عقلانیت است و «یَجِبُ أن یُعتبر حدیث» - این تعبیر جناب بوسدی؟ است- هر حدیثی معتبر است «إذا رُویَ عنه» هر حدیثی که از علی‌بن‌موسی نقل بشود برای ما معتبر است. حاکم نیشابوری همین‌طور، می‌گوید بزرگان حدیث اهل سنّت از ایشان حدیث نقل کردند که یک نمونه‌اش را عرض کردم. - می‌خواستم این را بگویم - این حدیث «سلسله‌الذهب» علمای درجه اول اهل سنت و نیشابور آمدند به آن شتر یا اسبی که علی‌بن‌موسی سوارش بود تبرّک می‌جستند و ایشان خواستند که از نیشابور حرکت نکند. چند روزی این‌جا مهمان ما باشید و آن حدیث هم در جواب خاص اینها بود بعضی مورخین مشهور اهل سنّت نوشته‌اند جمعیت حاضرانی را که از علی‌بن‌موسی خواستند قبل از رفتن از نیشابور حدیثی بگوید، جمعیت حدود 20 هزار نفر بودند، خطاط، عالِم، نویسنده و بزرگان اهل سنّت. مناوی در شرح جامع الصغیر، در سواعق المُحرقه، ص 122، «حلّیه‌الاولیاء»، ج 3، ص 192؛ می‌گوید آن‌جا بود که به ایشان گفتند یک حدیث از رسول‌الله بگویید، ایشان فرمودند که از پدرم و پدرم از پدرش و پدرش از پدرش ... تا این که رسول‌الله فرمودند «لااله الاالله حصنی و من دخل حصنی من عذابی» هرکس می‌خواهد عذاب نشود وارد دژ توحید بشود. بعد می‌گوید سرشان را بردند داخل، دوباره سرشان را بیرون آوردند فرمودند «بشروطها» اما توحید و «لا اله الا الله» شرط دارد و «أنا بشروطها» من جزو شروط آن هستم یعنی باید رهبر الهی داشته باشید با این حکومت نمی‌شود. این هم در منابع برادران اهل سنت هست. در «ینابیع الموده»، در «فصول المهمه»، در «نورالابصار»، که جناب حاکم نیشابوری می‌گوید که ازدحام جمعیت به قدری بود مرکب علی‌بن‌موسی‌الرضا به دشواری حرکت می‌کرد و هر لحظه بر تعداد استقبال کنندگان اهل سنت و جماعت افزوده می‌شد و بسیاری از راه‌های دور از روزهای قبل به نیشابور آمده بودند و علما و محدّثان و بزرگان اهل سنّت در صف اول، صف صف، و هریک صف بسته بودند که هریک به نوبت زمام مرکب علی‌بن‌موسی را بگیرند و چندقدم ببرند. باز این کنار می‌رفت نفر بعدی. باز او کنار می‌رفت عالِم و محدّث بزرگ اهل سنت نفر بعدی، در نیشابور خراسان. خب این‌ها سنّی‌های ما بودند. این محدثان و علمای بزرگ درجه یک سنی بودند که صف می‌بستند که هر کدام 50 قدم افسار اسب یا شتر فرزند رسول‌الله را بگیرند. و امام رضا(ع) در جواب آن‌ها این احادیث را می‌گویند. حسین‌بن‌علی(ع) فرمودند در دعای عرفه که حتماً دوستان دیدید آن‌جا ایشان درس توحید می‌دهند و می‌گویند هیچ چیز جز خدا و مستقل از خدا و جز به نام او جز برای او، جز به سوی او، لیاقت این را ندارد که نیّت کنی و برایش فداکاری کنی و برایش ارزشی قائل باشی. در دعای عرفه امام حسین(ع) می‌گویند چشم من، گوش من، عصب، ریشه، استخوان، همه چیز درس توحید است. خدایا همه چیز از توست، و با توست، برای توست خدایا چگونه از تو تشکر کنم که «لَمْ تُخْرِجْنِی لِرَأْفَتِکَ بِی وَ لُطْفِکَ لِی [بِی] وَ إِحْسَانِکَ إِلَیَّ... ؛ این همه لطف و احسان و رأفت به من داشتی که «فِی دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ؛ من در حکومت کافر پیش از اسلام به دنیا نیامدم.»

قالَ الْحُسَیْنُ(ع): شَرُّ خِصالِ الْمُلُوکِ : 1) اَلْجُبْنُ مِنَ الاَْعْداءِ، 2) وَالْقَسْوَةُ عَلَى الضُّعَفاءِ 3) وَالْبُخْلُ عِنْدَ الاِْعْطاءِ؛ بدترین حکومت‌ها باید با آن‌ها درگیر شوی سه‌تا خصلت دارند: 1) از دشمن می‌ترسند. دیدید تمام حکومت‌های کشورهای مسلمان حاکمان‌شان، شاهان و رئیس جمهورها از آمریکا و از قدرت‌های دنیا روسیه و فرانسه و انگلیس و اسرائیل از این‌ها می‌ترسند. 2) به ضعفاء و فقرا دیکتاتورند، بداخلاق و خشن هستند، با مردم و فقرا بی‌رحم و خشن و در برابر قدرت‌ها ذلیل و ترسو هستند. 3) وقتی می‌خواهند حقوق مردم را بدهند انگار دارند از جیب خودشان می‌دهند حقوق مستضعفین و فقرا را نمی‌دهند.

این سه‌تا خصوصیت، درسی سیاسی امام حسین(ع) است که این درس را در نظر داشته باشیم.

من از شما تشکر می‌کنم به نظر من بهترین دستاورد خود من در این سفر زیارتی بعد از زیارت اباعبدالله و شهدای کربلا، زیارت شما بود و دست شما را و پای شما زائرین امام حسین(ع) را می‌بوسم و خدای متعال را شاکر هستم که در این جمع شریف شما و در کنار این قلب‌های پاک شما توانستیم به محضر اباعبدالله عرض ادب کنیم. انشاءالله خداوند به شما توفیق بدهد سربازان توحید در جهان اسلام باشید. سربازان وحدت باشید. سربازان قرآن و سنّت باشید. این‌جا بحث ما نیست، عبدالله‌بن‌عمر قبل از کربلا – نمی‌دانم این حدیث را دیدید – خدمت سیدالشهداء می‌آیند و به ایشان می‌گوید یا اباعبدالله! می‌شود به کربلا نروید؟ این‌ها وحشی و جنایتکار هستند این‌ها می‌کشند و رحم نمی‌کنند نه به تو و نه به فرزندان پیامبر. می‌دانم تو حقی و این‌ها باطل هستند. – این جمله را دقت کنید – سیدالشهداء به عبدالله‌بن‌عمر می‌فرماید اگر پدرت در این ماجرا بود با ما بود یا با آن‌ها؟ اگر پدر تو عمربن‌خطاب در این ماجرا بود او با ما بود. آن تفاوت‌هایی که ما با هم داریم حسابش جداست ولی این‌جا آن نیست. – این حدیث خیلی مهم است این حدیث در منابع اهل سنت هم هست – اگر پدرت بود در این قضایای درگیری با یزید، او با ما بود. این‌ها با اصل اسلام مشکل دارند این‌ها می‌خواهند اصل اسلام را محو کنند. این تعبیر اباعبدالله(ع) به عبدالله‌بن‌عمر است که البته این‌جا دلسوزی عبدالله‌بن‌عمر است که بعد این بحث و روایت ادامه دارد.

والسلام علیکم و رحمه‌الله



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha